جدول جو
جدول جو

معنی ساده طوری - جستجوی لغت در جدول جو

ساده طوری
(دَ / دِ طَ / طُو)
ملایمت و مدارا. سادگی و حماقت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ساده طوری
سادگی و حماقت
تصویری از ساده طوری
تصویر ساده طوری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ طَ / طُو)
کنایه از آدمی بی تکلف. (بهار عجم) (آنندراج). صاف و صادق و بی ریا و راست و درست در هر کاری. (ناظم الاطباء).. ساده وضع:
مروت ساده طورت کرد اما
چه خود را خوب در کار تو کردم.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ لَ / لُو)
ساده لوح بودن. ساده دل بودن. رجوع به ساده لوح شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کنایه از دلبر محبوب، و مراد خالی بودن از کدورت ریش و بروت و عاری بودن چهرۀ ملک وارش از غل و غش، و این وصف مخصوص ذکور است. (شعوری). ساده. ساده رخ. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک. امرد، بیریش. که ریش نیاورده باشد:
غلام ارساده رو باشد وگر نوخط بود خوشتر
خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله.
عسجدی.
چو خواهی که قدرت بماند بلند
دل ای خواجه بر ساده رویان مبند.
سعدی (بوستان).
یکی را چو سعدی دلی ساده بود
که با ساده روئی درافتاده بود.
سعدی (بوستان از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساده طور
تصویر ساده طور
شخص بی تکلف صاف و صادق بی ریا ساده وضع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده لوحی
تصویر ساده لوحی
ساده لوح بودن ساده دل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده طبعی
تصویر ساده طبعی
کیفیت و حالت ساده طبع
فرهنگ لغت هوشیار
خوش باوری، زودباوری، ساده دلی، ساده لوحی، ساده اندیشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش باوری، خوش گمانی، زودباوری
متضاد: دیرباوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد